در حالي كه جهان به يك بازار جهاني تبديل مي شود و خصوصي سازي ادامه مي يابد، فشار شركت ها و دولت براي تقويت موقعيت برندهاي خود افزايش مي يابد. ما تاكنون شاهد مناطقي مانند: بحرين، دوبي، هنگ كنگ، لندن، مالزي، سنگاپور و غيره بوده ايم كه براي” قطب شدن” در يك مقياس منطقه اي يا جهاني رقابت مي كنند.
برندهاي اصلي كه در بخش خصوصي براي بازارهاي خرده فروش و عمده فروش رقابت مي كنند، با ادامه ي گسترش و سرمايه گذاري اسلامي به صورت دو رقمي سالانه، در اين بازار نارس، بازيكن هاي بسيار بيشتري را جذب خواهد كرد، و اگر چه فعاليت برندسازي و بازاريابي تاكنون بسيار زياد بوده است، انتظار مي رود اين امر طي پنج تا ده سال آينده رشد بيشتري يابد.
برندسازي و بازاريابي دولتي نيز رشد خواهد يافت به خصوص چون كشورهاي مسلمان پيشرفته تر به تدريج فرصت هايي را براي كمك به مستمندان، توليد داروهاي حلال، واكسنها و محصولات دارويي مي بينند.
اكنون كشورهايي چون برونئي و مالزي گام هايي را رو به جلو در زمينه ي آزمايش، اعتبار دهي و استاندارد سازي چنين گروه محصولات برمي دارند و بازار حلال جهاني را تا حد زيادي براي بازاريابي تجاري – تجاري خواهند گشود و به شكوفايي خود ادامه خواهند داد.
بزرگ ترين شرط لازم براي برندهاي اسلامي كه مي توانم ببينم، توليد شايستگي يا تجارت حرفهاي نيست، بلكه مهارت ها و تكنيك هاي برندسازي و بازاريابي است. اين يك خلاء آموزشي است كه بايد پرگردد اين چشم انداز اكنون در كشورهاي در حال توسعه در حال تغيير است و برندسازي و بازاريابي به تدريج مسير را به سمت استراتژي سازماني سوق مي دهد.
مجريان اصلي متوجه مي شوند كه برندها سرمايه هايي هستند كه مي توانند ارزش دارايي هاي عيني خالص يك شركت را چند برابر سازند و آنها بايد به گونه ي مناسب در روند برندسازي و بازاريابي عمل نمايند، زيرا سرمايه هايي هستند كه ارزش طولاني مدتي را فراهم مي آورند.